کد مطلب:153859 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

گفتگوی فرزدق شاعر با امام
امام حسین (ع) در صفاح با فرزدق شاعر معروف برخورد نمود فرزدق می گوید: در سال 60 مادرم را به حج می بردم موقعیكه وارد حرم شدم دیدم قافله ای از حرم خارج می شود پرسیدم این قافله كیست؟ گفتند از حسین بن علی (ع) است پیش رفتم و بر او سلام كردم و گفتم خدا به درخواست و آرزویت آنچنانكه دوست داری جامه عمل بپوشاند پدر و مادرم بفدایت ای پسر رسول خدا چرا با این سرعت از حج برگشتی؟

فرمود: اگر شتاب نمی كردم مرا دستگیر می كردند، از كجا می آئی؟

گفتم: از كوفه.

فرمود: از مردم كوفه چه خبر؟

گفتم: علی الخبیر سقطت قلوب الناس معك و اسیافهم علیك و القضاء ینزل من السماء و الله یفعل ما یشاء.

«از شخص مطلعی پرسش فرمودید، دلهای مردم با تو است اما شمشیرهایشان علیه تو و مقدرات الهی از آسمان نازل می گردد و خدا هر چه بخواهد می كند».

فرمود: راست گفتی كار دست خداست چه قبل و چه بعد و هر روز قضا نازل می شود اگر مقدرات الهی موافق خواسته ما بود او را سپاس می گوئیم و اگر بر خلاف خواسته ما شد به آن كه نیت او حق است و تقوی پیشه كند ضرر نمی رساند.

سپس درباره نذورات و مناسك حج مسائلی را از امام پرسیدم و مرا آگاه ساخت و مركبش را به حركت درآورد و خداحافظی نمود [1] .



[1] اعيان الشيعه ج 1/ ص 594 - بلاغة الحسين ص 30 - كامل ج 4/ ص 40 - ارشاد ص 218 - بحار ج 44/ ص 365 - حياة الحسين ج 3/ص 60 - الحسين في طريقه الي ص 27 - عقد الفريد ج 4/ ص 384 - طبري ج 7/ ص 277.